
1. با فرزندان خود به عنوان موجودات فردی رفتار کنید
فرزندان شما با سرنوشت خود به دنیا می آیند. این در مورد شکل دادن آن ها در تصویر شما نیست. یا مجبور کردن آن ها به پیروی از عادات شما. این در مورد هدایت آن ها است تا به بهترین شکل ممکن وارد عمل شوند. این بدان معناست که شما باید یاد بگیرید که فرزندان خود را همان طور که هستند بپذیرید حتی از مدال ها، موفقیت ها، نمرات، اشتباهات و شکست ها محروم شده اند. آن ها را به خاطر آنچه هستند تحسین کنید، نه برای کارهایی که انجام داده اند.
2. فرزند خود را به عنوان معلم خود بشناسید
وقتی فرزندتان را معلم می بینید، منیت شما از بین می رود. شما اینجا نیستید که خواسته ها و نیازهای برآورده نشده خود را به آن ها تحمیل کنید. در عوض، شما اینجا هستید تا از آن ها یاد بگیرید. کودکان همیشه چیزی را به شما نشان می دهند. هر لحظه فرصتی برای رشد است، برای یادگیری در مورد خود و فرزندتان. یکی از راههای عملی کردن این موضوع این است که در لحظهای که در آستانه انفجار هستید، مکث کنید. از خود بپرسید چه چیزی می توانم از آنها و این وضعیت یاد بگیرم؟ امروزه کودکان در حال یادگیری موضوعات هوش اجتماعی و عاطفی در مدرسه هستند و به والدین خود کمک می کنند تا در مدیریت هیجانات خود بهتر عمل کنند. اما اگر والدین نتوانند منیت های خود را کنار بگذارند و از فرزندان خود بیاموزند، فرصت های ارتباط عمیق با آن ها را از دست می دهند.
3. وسواس شادی و موفقیت را کنار بگذارید
این وسواس شادی و موفقیت است که باعث ایجاد ناراحتی می شود. چرا؟ زیرا کودکان به طور مداوم بر امواج احساسات خود سوار می شوند مثل درد، ناامیدی، ناامیدی، غم، شادی، تعجب، انتظار و غیره. اما وقتی والدین انتظار دارند فرزندانشان کاری جز موفقیت انجام ندهند، چیزی که به شما گفته می شود این است که اجازه ندارید غمگین شوید. شما باید خوشحال باشید این فشار “من باید شاد و موفق باشم” ناشی از ترس والدین است و فرزندان را به زندگی در آینده بدون آزادی تجربه حال سوق می دهد. بنابراین، وقتی فرزندتان احساس غمگینی، عصبانیت، ناامیدی یا ناامیدی می کند، به جایی که هستند احترام بگذارید و بپذیرید که این حق آنهاست که چه چیزی را احساس کنند.
4. نیازهای فرزندان را برطرف کنید
رفتارهای کودکان علاوه بر برانگیختن ترس والدین، یکی از این سه نیاز اساسی را نیز پنهان می کند: آیا من برای آنچه هستم دیده و پذیرفته شده ام؟
آیا من به خاطر شخصیتی که هستم شایسته توجه و ستایش شما هستم؟ آیا من در زندگی شما اهمیتی دارم؟
هنگامی که پاسخ های خود را برای برآورده کردن این نیازها تغییر دهید، می توانید شروع به ایجاد ارتباطات عمیق تر با فرزند خود کنید بنابراین، آخرین باری که احساس کردید واقعاً با فرزندتان ارتباط برقرار کردید، چه زمانی بود؟ این لحظات ارتباط عمیق و عمیق نشان می دهد که یک یا چند مورد از این سه نیاز در حال برآورده شدن هستند.
5. یاد بگیرید که کنترل را کنار بگذارید
وقتی فرزندانمان کاری خارج از خط انجام میدهند، ما کاری را که لازم است برای اصلاح و اصلاح رفتارشان انجام میدهیم. رفتار های سنتی والدین نشان می دهد که کودکان از طریق تحمیل درد، چه از نظر احساسی، چه ذهنی یا جسمی، یاد می گیرند. بنابراین، به عنوان والدین، ضروری است که مراقب گفتار و افکار خود باشید. توجه کنید که چگونه با فرزندتان درگیر می شوید.
6. مرزهای آگاهانه قرار دهید
مرزها معمولاً با دادن محدودیتهایی به افراد دیگر مرتبط هستند، مانند «شما نمیتوانید در شب مدرسه تلویزیون تماشا کنید» یا «وقتی دارم شام میپزم مزاحمم نشوید». با این حال، برای ایجاد ارتباط قویتر و عمیقتر بین شما و فرزندتان، درک مرزهای درونی خود واقعاً مهم است. این در مورد این است که دیگران بدانند نیازها، ارزش ها و شخصیت شما چیست. جایی است که شما در آن پایان میدهید و فرزندتان شروع میکند، و اینکه چگونه هر دو میتوانید بهعنوان یک خانواده به سمت یک هدف حرکت کنید. به عنوان مثال، اگر برای زمان ارتباط با فرزندتان ارزش قائل هستید، ساعت خاصی در روز را برای آن تعیین کنید. اطمینان حاصل کنید که این کار را به طور مداوم انجام می دهید تا آن ها بدانند که این زمان خاصی است که شما دو نفر بدون حواس پرتی روی یکدیگر تمرکز می کنید.
7. موقعیت های برد ایجاد کنید
مذاکره یک مهارت قدرتمند است که کودکان باید آن را بیاموزند. از آنجا که زندگی یک طرفه نیست، آن ها ناگزیر باید به اجتماع بروند و مذاکره کنند. بنابراین آن ها همچنین ممکن است یاد بگیرند که چگونه در خانه. نکته مهم در مورد مذاکرات این است که مسیر کمترین مقاومت است. این به هر دوی شما این امکان را می دهد که احساس کنید مالک این فرآیند هستید و در نهایت به شما و آن ها احساس ادعایی بر زندگی خود می دهد.
- nrgs
- شهریور 6, 1402
- 35 بازدید